پدیدهی فرار سرمایه از ایران بیش از صد سال سابقه دارد، با این حال، در زمینهی جذب سرمایه ـ به غیر از بخش تولید نفت ـ نه توفیق زیادی داشتهایم و نه بهواقع با جدیت برای رفع موانع موجود کوشیدهایم. این که گاه و بیگاه ـ حتی در دورهی قبل از بهمن ۱۳۵۷ نیز ـ سیاستپردازان با دستکاری ارقام و آمار داستانهای سرگرمکننده از این «توفیقها» میگفتند و همچنان میگویند، تغییری در واقعیت موجود پدید نمیآورد. واقعیتی که نشان میدهد اقتصاد ایران از منظری که سرمایهداران خارجی به جهان مینگرند، محل مناسبی برای سرمایهگذاری نیست.
همین جا بگویم که خبر ندارم که در ایران برای وارسیدن علل این عدم توفیق چه کردهاند، ولی میدانم که جذب سرمایه به یک کشور، پیششرطهایی دارد که لازم است به آنها توجه شود. در این یادداشت، فهرستوار به شماری از این پیششرطها اشاره میکنم. گفتنی است که وارسی بیشتر هر کدام از این عوامل خود میتواند موضوع پژوهشی گسترده باشد، و در اینجا به واقع بر آنها حاشیهای نوشتهام.
بهطور کلی، یک کشور باید درمقایسه با دیگران مزیتهایی داشته باشد تا سرمایهی خارجی به آن جلب شود. البته وجود این مزیت ها، بهخودیخود موجب ورود سرمایه به یک اقتصاد نمیشود. بلکه دو پیش شرط اساسی دیگر هم لازم است.
بنگاه سرمایهگذار باید دارای مزیتهایی قائم به بنگاه باشد. ضرورت نیاز به این مزیت قائم به بنگاه هم این است که عملکردن در سرزمین دیگران همیشه بنگاه را با هزینههای بیشتر روبرو میسازد که منشاء این هزینههای اضافی نیز عدمکفایت اطلاعاتی دربارهی مختصات کشور میزبان است.
پیششرط ضروری دوم هم این است که ماهیت این مزیت قائم به بنگاه باید به گونهای باشد که واگذاری آن به دیگران برای بنگاه صرف نکند. یا به عبارت دیگر، این به نفع بنگاه باشد که خودش با درونیکردن این مزیت از آن بهره برداری نماید نه این که با جواز و پروانه، امکان استفاده از آن رابه دیگری واگذار نماید.
بقیه در ادامه مطلب .....